تیرگان
«چهارپایان خرد و بزرگ و مردمان مشتاق دیدار تشتر هستند. کی دگربار این ستارهی باشکوه و درخشان برخواهد آمد؟ کی دگرباره چشمههای آب به ستبری شانهی اسبی جاری خواهد شد؟» تیر یشت
سیزدهمین روز از هر ماه به نام «تیر روز» خوانده میشود. اما خوب است بدانیم از آنجایی که در گاهشماری باستانی ایران هر ماه سی روز داشته است، و در عین حال در گاهشماری رسمی شش ماه اول سال سیویکروزه هستند، جشن تیرگان بر اساس گاهشماری رسمی نه در روز سیزدهم تیرماه، بلکه در روز دهم برگزار میشود.
«تیر روز» روزی است از آن ستارهی تیر که در اوستا تیشتریه خوانده میشود و در پهلوی تیشتر. در زبان فارسی آن را تشتر یا همان تیر گوییم، اما باید به یاد داشته باشیم چنان که در اوستا از این ستاره تعریف شده است، تشتر همان
شعرای یمانی است و متفاوت با عطارد یا مرکوری. در اعتقاد ایرانیان، ستارهی تیر سپاهبد خراسان است. همانطور که هفتورنگ (دب اکبر) سپاهبد اپاختر ـ شمال ـ است و ستارهی ونند سپاهبد نیمروز ـ جنوب ـ و ستویش سپاهبد خوروران ـ غرب. تشتر فرشتهی باران است و فقرههای بسیاری از تشتر یشت ـ تیر یشت ـ در اوستا به شرح مبارزهی این فرشته با دیو خشکی، اپئوش میپردازد (فقرههای 13 تا 34). سرانجامِ این مبارزه چنین است که تیشتر پیروز میشود و ایزد باد به او کمک میکند و دل دریای فراخکرت چون کوهی بالا میآید و تولید ابر میکند و ایزد باد آن ابرها را در جهان میپراکند و باران به همهجا میریزد و نهرها و رودخانهها و دریاها به وجود میآیند و جهان به هفت کشور تقسیم میشود. در تشتر یشت، اهورامزدا به زرتشت میگوید من تشتر را مثل خود شایستهی ستایش آفریدهام (فقرهی 25) و این نشان از اهمیت تشتر در اندیشهی ایران باستان دارد. در کشوری کمآب و خشک و گرم مانند ایران، باران و آب از بزرگترین نعمتهای خداوند به شمار میآید و فرشتهی باران نیز بایستی عزیز باشد. ایرانیان همواره آب را مقدس دانستهاند. هردوت مینویسد: ایرانیان در هیچ رودی ادرار نمیکنند، آب دهان نمیاندازند و حتی دستهایشان را در آن نمیشویند و به رودخانه احترام میگذارند. در اوستا آب از بهترین آفریدههای اهرمزد خوانده شده است (یسنا 65 بندهای 7 و 8 و 10).
دربارهی جشن تیرگان گفتهاند که در زمان ساسانیان و پادشاهی فیروز هفت سال در ایران خشکسالی روی داد. در تیر روز از تیرماه مردمان روی به بیابان آوردند و با نیایش و ستایش پروردگار آرزوی باریدن باران کردند. پس از آن بارش باران آغاز شد. به شادی آن اتفاق مردمان در جشن تیرگان بر هم آب میپاشند. همچنین روایتی دیگر چنین بیان میکند که چون کیخسرو از جنگ با افراسیاب برگشت در تیر روز و تیر ماه از ناحیهی ساوه عبور کرد و از کوهی که مشرف به ناحیهی ساوه است بالا رفت و به چشمهای وارد شد. در آنجا فرشتهای دید و مدهوش شد تا این که بیژن پسر گودرز قدری از آب چشمه بر روی کیخسرو ریخت و او را به سنگی تکیه داد. به این سبب است که رسم شستوشو در آب چشمهسارها و پاشیدن آب و گلاب بر سر و روی یکدیگر در تیر روز و تیر ماه باقی مانده است (هر دو روایت از آثار الباقیه). جشن تیرگان را آبریزان یا آبپاشان نیز نامیدهاند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه و گردیزی در تاریخ خویش آن را به نام جشن نیلوفری هم ثبت کردهاند.
در آثار الباقیه همچنین آمده است که تیراندازی آرش کمانگیر از البرزکوه تا کنار رود جیحون در روز تیرگان بوده است. در زمان پادشاهی منوچهر، افراسیاب سپاه ایران را در تبرستان در محاصره گرفت. با درخواست منوچهر قرار بر آن شد که سپاه افراسیاب به اندازهی پرش یک تیر از خاک ایران بیرون برود و جایی که تیر بر زمین مینشیند مرز میان ایران و توران باشد. در فقرههای 6 و 37 تشتر یشت آمده است که «تشتر چست و چالاک به سوی دریای فراخکرت بشتابد چنان که تیر در هوا از کمان بهترین تیرانداز آریایی ارخش - آرش- از کوه ائیریوخشوت به طرف کوه خونونت پرتاب گردید.» [نام امروزی و مکان درست این کوهها هم شناخته شده نیست.] اینها تنها فقراتی هستند که در آنها از ارخش یا همان آرش یاد شده است. با این همه چنان که روایت است آرش که بهترین تیرانداز ایرانی بود، تیری میاندازد که با کمک ایزد باد از البرزکوه تا کنارهی رود جیحون میرود و در آنجا بر بدنهی درخت گردویی مینشیند. جشن تیرگان در واقع جشنی دو روزه است که از آن روزها به عنوان تیرگان کوچک و تیرگان بزرگ یاد میکنند. تیرگان کوچک همان روز تیراندازی آرش است و تیرگان بزرگ روز بر درخت نشستن تیر که یک روز پس از آن است. رسم است که در این روز بندی از هفت رشتهی رنگین ابریشمین که سیمی زرین نیز در آن میان قرار میدهند میبافند و به دست و یا به بخشی از لباس میبندند و به آن دستبند تیر و باد میگویند. ده روز پس از جشن تیرگان، در باد روز از تیرماه، دستبند تیر و باد را باز کرده و در محلی بلند آن را به باد میدهند.
از مراسم دیگر جشن تیرگان که در یزد و کرمان برگزار میشود فال کوزه است. یک روز پیش از جشن یعنی در ماهروز از تیرماه، دختر نابالغی کوزه ای پر آب میکند و دور مجلس میگرداند و هر کسی چیزی در آن میاندازد. بعد این کوزه را به خانهای میبرند که درخت مورد داشته باشد، پارچهای سبز روی کوزه میاندازند و آیینهای رو به روی آن زیر درخت مورد قرار میدهند. سپس در تیرگان هر کسی نیتی میکند و بیت شعری میخواند و چیزی از کوزه بیرون میآورد. آن گاه آن را با نیت و شعری که خوانده شده تطبیق میدهد. از آنجا که بیشتر شعرهای خوانده شده نویدبخش هستند، این فالها هم همیشه نیک خواهند بود.
امردادگان
«امرداد بیمرگ سرور گیاهان بیشمار است. زیرا او را به گیتی، گیاه خویش است. گیاهان را رویاند و رمهی گوسفندان را افزاید. زیرا همهی دامها از او خورند و زیست کنند.» بندهش
هفتمین روز هر ماه از گاهشماری باستانی ایران «امرداد روز» نام دارد. جشن امردادگان، طبق گاهشماری رسمی به سومین روز از ماه امرداد منتقل میشود. واژهی امرداد که در اوستا امِرتات و در زبان پهلوی امردات خوانده میشود از پسوند منفیساز «اَ» و ریشهی مصدری «مر» - مردن - و پسوند مونث «تات» ساخته شده است که روی هم معنی بیمرگی و جاودانگی را میرساند. بنابراین نباید واژهی «مرداد» را به جای «امرداد» به کار ببریم، چون بدین ترتیب فرشتهی بی مرگی تبدیل به دیو نیستی و مرگ میشود.
امرداد پس از بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ و خرداد، هفتمین امشاسپند است. اوستا، خرداد و امرداد را همیشه با هم و در کنار هم نام میبرد. این دو فرشته مظهر کمال و دوام اهورامزدا هستند و در جهان مادی پرستاران آب و گیاهان. در اندرز آتورپات مانسپندان آمده است: «امرداد روز، دار و درخت نشان.» ایزد رشن و ایزد اشتاد و ایزد زامیاد همکاران امرداد هستند و دیو گرسنگی که در بندهش زاریچ نامیده میشود دشمنش.
اما در تواریخ و کتابهای گذشتگان به جز از اشارهای، چیز دیگری دربارهی جشن امردادگان نمییابیم. گردیزی
تنها اشارهای به نام امردادگان کرده است
و بیرونی در آثار الباقیه تنها نوشته است که « مردادماه، روز هفتم آن مردادروز است و آن روز را به واسطهی اتفاق افتادن دو اسم با هم جشن میگرفتند. معنای مرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد. مرداد فرشتهای است که به حفظ گیتی و تربیت غذاها و دواها که اصل آن نباتات است و زایلکنندهی گرسنگی و ضرر و امراض میباشد موکل است.» [آثار الباقیه، ص 250].
در میان زرتشتیان رسم است که در روز امردادگان به باغها و مزارع خرم بروند و پس از نیایش، این جشن را با شادی و سرور در دامن طبیعت برگزار کنند. دور نیست اگر بگوییم نیاکان ما نیز در این روز چنین میکردهاند.
شهریورگان
«همهی نیکیهایی را که از آن تو است
آنها را که بود و هست و خواهد بود
به مهربانی خویش به ما ارزانی فرما
به دستیاری منش نیک، فرمانروایی شایستهی باور و راستی
بهروزی ابدی تن ما را بیفزای.»
گاتها
شهریور چهارمین امشاسپند است و نگاهبانی روز چهارم هر ماه بدو سپرده شده است. با پنج روز جابهجایی، جشن شهریورگان در روز سیام امردادماه برگزار میشود.
برهان دربارهی این روز میگوید: «شهریور، نام ماه ششم باشد از سال شمسی و آن بودن آفتاب است در
برج سنبله و نام فرشتهای است موکل
بر آتش و موکل بر جمع فلزات و
تدبیر امور و مصالح. شهریور که روز چهارم است از هر ماه شمسی بدو تعلق دارد، در این روز مغان جشن کنند و عید سازند، به سبب آن که در این روز تولد داراب واقع شده است.» فردوسی اشارهای به رابطهی این روز با داراب (دارا - داریوش) دارد، اما نه به عنوان روز تولد او: به شهریور و بهمن از بامداد/ جهاندار، داراب را بار دار. نیز آتورپات مانسپندان دربارهی این روز میگوید: «به شهریورروز شاد باش، زیرا که شادی ویژهی مردمانی است که پادشاه گزیدهی خوب داشته باشند.»
شهریور در اوستا، خشتروئیریه و در زبان پهلوی خشتریور یا شتریور خوانده میشود. بخش نخست این واژه همان است که در زبان فارسی به «شهر» تبدیل شده است و به معنی پادشاه و کشور است چنان که «ایرانشهر» به معنی کشور ایران است و «شهربانو» به معنی همسر پادشاه. بخش دو دیگر این واژه صفتی است به معنی «آرزوشده» و از ریشهی «وَر» مشتق شده است که خود به معنی گزینش شایسته و شایستهی باور است. نیز در زبان فارسی واژهی «باور» از همین ریشه است. شهریور به معنی «پادشاهی خواستهشده» است. و دور نیست که همان شهریور باشد که چند سدهی بعد، در یونان، افلاتون را به «آرمانشهر» خود رسانده است و در دوران ستیز بر سر قدرت در میان خلفای عباسی، از سوی عارفان (فیلسوفان) ایرانی، به خصوص فارابی مطرح شده است.
شهریور امشاسپند مظهر پادشاهی ایزدی و فر و اقتدار خداوند است و
در جهان مادی پاسبان فلزات. فر
و پیروزی پادشاهان دادگر از او است و
او را دستگیر فقرا و فرشتهی رحم و مروت نیز میخوانند. گاهی در اوستا از واژهی شهریور دقیقاً معنی فلز برداشت میشود. از همین رو است که در ایران باستان زنگ زدن فلزات را خوارداشت شهریور امشاسپند میدانستند و همواره تلاش میکردند تا فلزات را درخشان و پاک نگاه دارند.
در روایت بیرونی آمده است: «شهریور، روز چهارم از شهریورماه است و به مناسبت توافق دو اسم جشن میباشد و آن را شهریورگان گویند. معنی شهریور دوستی و آرزو است. شهریور فرشتهای است که به جواهر هفتگانه از قبیل طلا و نقره و دیگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنیا و مردم به آنها بستگی دارد موکل است.» (آثار الباقیه، ص 251)
بیرونی همچنین از زادویه روایت میکند که «در شهریورگان آتشهای بزرگ میافروختند و عبادت خدا و ستایش او را زیاد میکردند و برای خوردن و دیگر شادمانیها به گرد هم جمع میشدند.» همچنین چون این جشن به پادشاهان دادگر تعلق داشته است معمولاً در این جشن به حضور پادشاه میرفتند و شادباش میگفتند.
اما چون ماه شهریور، گاه جمعآوری محصولات کشاورزی است و معمولاً برای به دست آوردن نتیجهی هر کاری جشن و شادی لازم است، میتوان گفت که شهریورگان همان جشنِ سرِ خرمن و بهترین جشن برای کشاورزان بوده است. و چون پس از شهریور است که پاییز و گاهِ کار آغاز میشود؛ شهریورگان آغاز فصلِ کاری تازه و گاه شادی و سرورِ زندگی برای کشاورزان بوده است. ای کاش این روزها هم باشد. ایدون باد!
اشاره: از میان جشنهای باستانی ایران گاهنبارها هم هستند که گاه آفرینش عناصر طبیعی توسط اهورامزدا بودهاند.
یازدهم تا پانزدهم تیر در گاهشماری باستانی ایران گاهانبار میدیوشهیمگاه است، به معنی میانهی تابستان. آب در این گاه آفریده شد.
بیست و ششم تا سیام شهریور در گاهشماری باستانی ایران نیز گاهانبار پتیه شهیمگاه است که در پایان تابستان
بزرگ که هفت ماه داشته است
قرار میگیرد. زمین در این گاه آفریده شد. هر کدام از این جشنها پنج روز طول میکشد و زمانی برای داد و دهش است تا توانگر و ناتوان با هم در این جشنها شرکت کنند.